English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4231 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
by all means U با تمام وسائل
means U استطاعت
means U درامد
means U وسایل
means U دارائی
means U توانائی درامد
means U وسائل
means U توانایی
means U استطاعت وسایل
by all means U هر طورباشد
by all means U بهمه حال
by all means U بهر قیمت که باشد
by f. means U بامدادا
by f. means U ملایمت
by means of U به وسیله
by no means U به هیچ وجه
he means well U نیتش خوب است
he means well U قصد بدی ندارد
Certainly not! [By no means!] U مطمینا نه ! [به هیچ وجه !]
he says what he means U مقصودخودراصریحابیان میکند
i do not know what he means U نمیدانم مقصودش چیست
means U وسیله
means are not a U وسایل فراهم نیست
How . In what way. By what means. U چطور؟
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
by all means <adv.> U قطعا
by all means <adv.> U کاملا
by all means <adv.> U حتما
means U دارایی
means test U سنجش استطاعت مالی
ends and means U هدف و وسیله
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
means of transport U وسائط نقلیه
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
means objects U اشیاء وسیله
he means mischief U مقصودش شیطنت
he means mischief U است
means tests U سنجش استطاعت مالی
means-tested U متغیرغیروابسته
means against rust U ابزارهای گرد زدا
lack of means U عدم تمکن
ways and means U طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
transport means U وسیله بارکشی یاحمل ونقل
By no means . By no account . به هیچ وجه
By no manner of means . U بهیچ وجه من الوجوه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
blocking the means U سد ذرایع
fraudulent means U وسائل متقلبانه
aman of means U ادم دارایا با استطاعت
means of attaining one'd end U وسیله رسیدن بمقصود
means end relations U روابط وسیله- هدف
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
committee of ways and means U کمیسیون مالی
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
word U لغات رابکار بردن
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word U بالغات بیان کردن
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
word U واژه
to say a word U حرف زدن
last word U حرف اخر
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word U فرمان
word U عهد
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word for word U طابق النعل بالنعل
word for word U تحت اللفظی
word for word U کلمه به کلمه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
the last word U حرف اخر
the last word U سخن قطعی
say a word U سخن گفتن
say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
take my word for it U قول مراسندبدانید
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
upon my word U به شرافتم قسم
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
word U کلمه
word U پیغام خبر
word U لفظ
word U عبارت
word U حرف
word U واژه سخن
word U گفتار
word for word <adv.> U نکته به نکته
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word for word <adv.> U مو به مو
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
word U اطلاع
word U قول
in a word U خلاصه
in a word <idiom> U به طور خلاصه
say the word <idiom> U علامت دادن
at his word U بحرف او
at his word U بفرمان او
keep to one's word U سر قول خود بودن
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
word U لغت
in one word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
i came across a word بکلمه ای برخوردم
last word <idiom> U نظر نهایی
word square U جدول کلمات متقاطع
word square U acrostic
word of command U فرمان انتصاب
word salad U اشفته گویی
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
word salad U سالاد کلمات
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word time U زمان کلمه
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word picture U بیان یا شرح روشن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word fluency U سیالی واژگانی
word book U کتاب لغت
word deafness U واژه کری
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word frequency U بسامد واژگانی
word hoard U لغت نامه
word length U درازای کلمه
word mark U نشان کلمه
word mark U علامت کلمه
Word of honor . U قول شرف
word of honour U قول شرف
word length U طول کلمه
word order U ترتیب واژه ها
word of command U فرمان نظامی
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word count U واژه شماری
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
word choice U جمله بندی
word choice U کلمه بندی
word choice U بیان
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
word book U واژه نامه
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
mum's the word <idiom> U دهان قرص
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
written word U کلماتنوشتاری
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word book U دیکشنری
four-letter word U واژهی قبیح
four-letter word U واژهیچهار حرفی
buzz word U لغت بابروز
buzz word U رمز واژه
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
word book U لغت نامه
swear-word U فحش
swear-word U ناسزا
word book U کتاب لغت
word book U قاموس
give someone one's word <idiom> U قول دادن یا بیمه کردن
Recent search history Forum search
1affixation
2من دل درد دأرم
2لب آب
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
2single gas
1to as
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com